«مأمور سیا: با لحظهیی مکث گفتم: ” ملا صاحب، شما دومین فرد از لحاظ سلسله مراتب در گروه طالبان به شمار میروید. طالبان به صورت گسترده به شما احترام میکنند. شما صاحب نفوذ و قدرت فراوان هستید. شما فرماندهی نیروهای طالبان در قندهار و مناطق اطراف آن هستید. شما به تنهایی توانایی این را دارید که تا کشورتان را نجات دهید. به گفته ی خودتان ملاعمر به دلیل قولی که به اسامه داده است، کاری کرده نمیتواند. این کار او سبب سقوط او خواهد شد که نتیجه اش سقوط طالبان نیز است. شما و نیز دیگر اعضای شورا هیچ تعهدی ]نسبت به اسامه[ ندارید. بنابراین شما میتوانید دست به اقدامات لازم بزنید”.
به او گفتم: “شما میتوانید با بسیج نیروهایتان در گام نخست کنترول ادارات کلیدی، جادههای اصلی و چهارراههای عمده را در قندهار به دست گیرید. هر کسی که در برابر شما مقاومت کرده، میتوانید او را بازداشت کنید و یکی از نخستین کسانی که بازداشت میشوند، باید ملاعمر باشد. البته من به هیچ صورتی پیشنهاد نمیکنم تا به ملا عمر آسیبی برسد، اما منظور من این است که ارتباط او با دیگران باید قطع شود. در عین حال یکی از مهمترین اهداف شما باید این باشد که ساختمان رادیو شریعت را تسخیر کنید و از طریق آن به پخش اعلامیههای خود بپردازید. شما باید به افغانها بگویید که براساس دستورالعمل شورای علما عمل کردهاید. به مردم بگویید که ملا عمر را به دلیل سرپیچیاش از دستور شورای علما بازداشت کردهاید. همچنان باید اعلام کنید که عربها و القاعده باید هر چه زودتر افغانستان را ترک کنند.”
در ادامه گفتم: “بعد از آن به سرعت باید علیه اسامه وارد اقدام شوید. او و اطرافیانش بدون هیچ شکی با سرسختی و تا پای جان مقاومت خواهند کرد. هیچ کس نباید بداند که شما علیه اسامه دست به اقدام زدهاید. آنها دشمنان فراوانی دارند. وقتی جنگجویان دیگر عرب از مرگ اسامه باخبر شوند، آنها متوجه خواهند شد که باید افغانستان را ترک کنند. در مورد چهارده تن از عربهایی که فهرستشان را به شما دادهام، آنها را باید دستگیر و به صورت مخفیانه به ما تحویل بدهید. تأکید میکنم وقتی که آنها تحت بازداشت ما درآمدند، هیچ کس نخواهد دانست که ما چگونه آنها را بازداشت کردهایم. در عین حال با شروع فرار عربها از افغانستان، بیشتر مردم تصور خواهند کرد که ما آنها را در کشورهای همسایه دستگیر کردهایم. میدانم که این کار برای شما خطرناک است. اما شما خود به من گفتید که شما آنقدر هم نگران جان خود نیستید. بنابراین این فرصتی است که شما کشور خود را نجات بدهید.”
در آخر اضافه کردم: “شما باید بدانید که برای اجرای این کار اگر به هر چیزی نیاز داشته باشید، ما آن را در اختیار شما قرار خواهیم داد”. در چهرهی عثمانی خواندم که تصور کرد من برای او مقدار زیادی پول خواهم داد، اما این نکته را به روی خود نیاورد.
در جوابم گفت: “من به هیچ نوع کمکی نیاز ندارم.”
ملا عثمانی بعد از آن به فکر فرورفت و بعد از لحظاتی گفت که او با مسأله اقدام علیه اسامه و چهارده تن از عربهای دیگر هیچگونه مشکلی ندارد. اما او چرا باید مسأله اخراج عربها را به صورت علنی اعلام کند؟ به او توضیح دادم که تغییر در سیاست طالبان مبنی بر بستن اردوگاههای عربها باید علنی اعلام شود تا تأثیرات آن نیز علنی باشد. هرگونه اقدام مشخص از سوی طالبان که برای رسیدگی به تقاضاهای ما صورت میگیرد، تنها زمانی میتواند مورد توجه ما قرار گیرد که علنی باشد. البته میدانستم که مخفی نگهداشتن برخی از آن اقدامات ناممکن است. اما افغانستان در آن زمان صاحب سیستم مخابراتی نبود و به جز چند ادارهی حکومتی از سیستم مخابراتی پاکستان استفاده میکرد، بقیه کشور هیچ ارتباط با دنیای بیرون و رسانههای مستقل نداشت. در واقع افغانستان در آن وضع در بیارتباطی مطلق با جهان بیرون به سر میبرد. این میتوانست سبب شود تا برخی مسایل را برای مدتی از انظار عامه پنهان کرد.»
منبع: ۸۸ روز تا قندهار، نویسنده: رابرت ال. گرینییر، ترجمه: سنجر سهیل، انتشارات عازم، چاپ دوم- ۱۳۹۵، صص ۱۲۰ و ۱۲۱