«عجیب این که، یکی از جناحهای حاضر در بن که کمترین آمادگی و رغبت را برای پیوستن به دار و دستهی کرزی نشان میداد، جناح خود او یعنی هواداران سلطنت یا جناح رُم بود. در این جناح چند تن از افراد مسنتر و کارکشتهتری جاه خوش کرده بودند که حامد کرزی را فردی تازه وارد میپنداشتند و به جای او هر کدام از آنان برای خود خواب و خیال تصدی مقام ریاست اداره ی موقت را در سر میپرورنداند. این گرایش نمایانگر بدبینی محض آنها نسبت به کرزی نبود، بلکه جاهطلبی شخصی افرادی را که فکر میکردند شایستهی حقیقی این موقف اند، به نمایش میگذاشت. دو روز بعد از مذاکره و گفتگوی درون جناحی، اعضای این گروه رهبر این هیأت، پروفیسور عبدالستار سیرت را برای تصدی ریاست ادارهی موقت نامزد کردند.
سیرت که یک دانشمند در حقوق اسلامی است و اهل کتاب به نظر میرسید، طرز و رفتار فاضلانهای داشت. او در یک خانوادهی معتبر تولد و رشد یافته بود و به خاطر اندوختههای معنوی خود از حیثیت و اعتبار قابل ملاحظهای برخوردار بود. او که اکنون نزدیک به هفتاد سال عمر داشت، تقریبن سی سال قبل در آخرین حکومت سلطنتی در مقام وزارت عدلیه خدمت کرده بود. در ادا و اصول پیشهی سیرت، هیچ نشانهای از کاریزما، محبوبیت مردمی یا مهارتهای رهبری که رهبر آیندهی افغانستان به تمامی آن نیازمند بود، به چشم نمی خورد. علاوه بر این، او زادهی یک پیوند ازبک و پشتون بود، در حالی که حامد کرزی به قوم پشتون پوپلزی تعلق داشت، یعنی او ساقهی جوان یکی از با نفوذترین و مهمترین خانوادههای قبایل افغانستان بود. انتخاب سیرت، بدین ترتیب، رضایت خاطر پشتونها را که از قبل مدعی به حاشیه رانده شدن بودند، فراهم نمیساخت.
در عوض اعطای افتخار نامزد کردن رییس ادارهی موقت به جناح رُم، ما شرط گذاشته بودیم که انتخاب آنان باید مورد تایید و قبول سایر جناحهای شرکت کننده در کنفرانس واقع شود. برای قطعی ساختن کاندیداتوری کرزی یک یا دو جناح باید به نامزدی سیرت رای مخالف میدادند. در خارج از حلقهی رُم تنها چند تن معدود خود را شایستهتر از سیرت برای تصدی این مقام میپنداشتند. به هر صورت، هیچ کس، آماده ی قدم به پیش گذاشتن و آشکارا مخالفت کردن با نامزدی سیرت به نظر نمیرسید. این تمکین نسبتن عجیب بیانگر و انعکاس دهنده ی روابط شخصی پیچیدهای میباشد که تشکیل دهندهی زیربنای رقابتهای سیاسی در میان جناحهای متفاوت است. قانونی به طور مثال، گفت که وی حامد کرزی را ترجیح میدهد، اما نمیتواند به نامزدی سیرت رای مخالف دهد چون آخری فردی قابل احترام میباشد و علاوه بر این، او با من بر اساس پیوندهای ازدواج، از روابط خانوادگی نیز برخوردار است.
در این مرحله بهت زده شده از خود میپرسیدم که آیا با پیشنهاد کردن و سپردن اختیار در دست جناح رُم برای نامزد کردن رهبر آیندهی افغانستان، کار معقولی انجام دادهام. اگر کنفرانس به نامزدی سیرت تن میداد، اغلب شرکتکنندگان از روی اجبار یا از روی بیمیلی از او حمایت میکردند. با در نظر داشت جاذبهی شخصیتی او در گذشته، نه جامعهی جهانی و نه هم مردم افغانستان هیچ نشانهای از آمادگی بودن برای جمع شدن در گرد او به نمایش نمیگذاشتند. جنگسالاران ائتلاف شمال مانند فهیم، اسماعیل خان و جنرال دوستم از نتایج کنفرانس حمایت نمیکردند. در نتیجه ربانی نیز مجبور به کنارهگیری از ریاست دولت نمیشد. بدین ترتیب، یک توافق نیم بند بر سر کاندیداتوری سیرت میتوانست به بدترین پیامد ممکن منجر شود یا به ظهور دو رییس جمهور رقیب بینجامد.
سرانجام، ابراهیمی طلسم این بن بست سردرگم را شکست. در یک دیدار خصوصی، او به سیرت اطلاع داد که کاروان نامزدی وی به منزل مقصود نخواهد رسید. سیرت که بعد از دیدار با ابراهیمی دچار دلشکستگی و سرخوردگی شده بود برای یافتن تسکین به توماس موتاسیک روی برده بود و او نیز همین مشورت را برایش پیشکش کرده بود. در پایان، سیرت به اصل غیرممکن بودن این امر پی برده از کاندیداتوریاش دستبردار شد.»
منبع: منبع: پس از طالبان –ملت سازی در افغانستان، نوشتهی جیمز دابینز، ترجمهی عارف سحر، ۱۳۹۱، چاپ دوم، کابل؛ مرکز مطالعات صلح و توسعه، ص ۱۶۱- ۱۶۳