«بعد از پایان یافتن کنفرانس مطبوعاتی فرانکس، گروه ما از ساحات توقف موترها خارج شده به تالار اجتماعات که در آن چندین هزار نفر گردهم آمده بودند، وارد شد. سالن با تابلویی بزرگ از رهبر فقید نظامی ائتلاف شمال احمدشاه مسعود تزئین شده بود. اگر چه این رخداد به مثابهی یک روز اتحاد ملی به حساب میآمد، اما ترتیبدهندگان پنجشیری این مراسم، قانونی، عبدالله و فهیم این فرصت را غنیمت شمرده برای ادای احترام به رهبر فقید شان تلاش کرده بودند. دولتی که قدرت را در این روز تحویل میگرفت، در حقیقت، تا حد زیادی مدیون عقیدهی مسعود بود که باور داشت ائتلاف شمال اگر خواهان جلوگیری دور جدیدی از جنگهای داخلی است، هیچ چارهای به جز تقسیم قدرت با حلقهی بزرگتری از پشتونها در پیش رو ندارد.
تعداد افراد شامل در گروه ما به یک درجن میرسید. من همچنان فرصت شامل ساختن چند نفر از کارمندان افغانی سفارت را نیز در جمع گروه خود تدارک دیده بودم تا آنها بتوانند رخدادهای روز را که اغلب به دری یا پشتو انجام مییافت، برای ما در عین زمان ترجمه کنند. متاسفانه، فرانکس، همسرش و مرا از سایر همراهان ما جدا کرده در یک جای محترمانه در قطار اول رهنمایی کردند. بدین ترتیب، ما چند ساعت دیگر را در عالم بیخبری از آن چه گفته میشد، گذراندیم.
به طور شگفتانگیزی، مراسم سر وقت معین آغاز شد. افغانها قادر شده بودند که هزاران تن از افراد برجسته را از سراسر کشور، در حقیقت، از سراسر جهان به این رخداد بکشانند. وزیر امور خارجهی ایران، خرازی وارد تالار شد و به دنبال آن اسماعیلخان، یک جنگسالار تاجیک دیگر و پادشاه شهر هرات به داخل آمد. وزیر امور خارجهی بلژیک در پهلوی من نشست. نمایندگان کشورهای پاکستان، هندوستان و روسیه که در امر فروپاشی افغانستان در طول بیست سال گذشته کمک کرده بودند، همه در مراسم حضور داشتند.
مراسم با تلاوت آیات قرآن و پخش سرود ملی شروع شد. بعد از آن ابراهیمی سخنرانی کرد. او سخنرانیاش را به زبان انگلیسی ایراد کرد؛ و در نتیجه او از معدود کسانی بود که اغلب ناظران بینالمللی سخنان او را فهمیدند. وزیر امور خارجهی ایران و وزیر امور خارجهی بلژیک لویزمیشل به نیابت از کمیسیون اتحادیهی اروپا نیز سخنرانی کردند. سخنران بعدی ربانی بود. حضور بزرگمنشانه و روش گفتار و کردار او طبیعت صلحآمیز و یاریبخش این انتقال قدرت را برجستهتر میساخت.
سرانجام، ما از کرزی شنیدیم، کسی که برای اولین بار به لباس ملبس شده بود که پوشش منحصر به فرد و علامت تجاریاش به حساب میآمد، یک پوشاک مُدروز که آمیختهای از جامهی سنتی پشتونی، ازبکی و تاجیکی که بر آن یک کلاه قشنگ که با مهارت مخصوص دستدوزی و رنگآمیزی شده بود، اضافه میشد. به طور رسمی، کرزی کسی بالاتر از رئیس یک ادارهی موقت نبود که تنها برای شش ماه ادامه مییافت. در این روز، به هر صورت، افغانها تمام اختیارات یک رئیس دولت را به دستان او سپرده بودند. او سمبل امیدهای ملت آنها بود و امید کشوری که از جنگهای داخلی و مستمر رنج میبرد.
به محض اینکه کرزی و اعضای ادارهی موقت سوگند وفاداری به جا آوردند، مهمانان ارشد و عالیرتبه به کاروانهای موترهای شان رهنمایی شدند و برای صرف غذای چاشت به ارگ ریاست جمهوری انتقال داده شدند، یک شاهکار جذاب دیگر از ترتیبات خوب سنجیده شده. فرانکس و من در دو سر میز نشسته بودیم، برای بار دیگر بدون مترجم، بدین ترتیب، ما باز هم از لذت گفتگوها و رد و بدل کلمات اطرافیان خود محروم شده بودیم. زمانی که ما آمادهی ترک محل میشدیم، هر دو اسماعیل خان و عبدالرشید دوستم به ما نزدیک شده خودشان را معرفی کردند و بر ادامهی همکاریهای خود تاکید کردند. دوستم با فرانکس به مصافحه پرداخت، “این بار با کی میخواهی بجنگم؟»
منبع: پس از طالبان –ملت سازی در افغانستان، نوشتهی جیمز دابینز، ترجمهی عارف سحر، ۱۳۹۱، چاپ دوم، کابل؛ مرکز مطالعات صلح و توسعه، ص ۲۰۱-۲۰۳