متن کامل سخنرانی دکتر رنگین دادفر سپنتا مشاور پیشین امنیت ملی افغانستان در دوازدهمین دور گفتوگوهای امنیتی هرات در شهر مادرید اسپانیا
۲۴ فبروری ۲۰۲۵
خانمها و آقایان،
روز بخیر
به دوازدهمین دور گفتوگوهای امنیتی هرات خوش آمدید. در آغاز میخواهم از طرف خود، همراهان و همفکرانم از مردم اسپانیا سپاسگزاری کنم که زمینه برگزاری این نشست را فراهم کردند.
ما تبعیدیان افغانستان هر آنچه را که میتوانستیم و برای ما عزیز بود نیز با خود آواره کردیم. «گفتوگوهای امنیتی هرات» را نیز به همت دکتر مرادیان و همراهانش از هرات، به دوشنبه و از دوشنبه به مادرید آوردیم. از این جهت از دوست همراهم مرادیان که در این روزهای بسیار دشوار به تلاش و مبارزه ما زمینههای جهانی فراهم میکند، تشکر میکنم.
مردم اسپانیا به خوبی میدانند که ستمکشیدن زیر سایه دیکتاتوری، تبعید، مهاجرت و آوارهگی چه دردهای بزرگیاند. زندگی در تبعید در همه حال اندوهبار است. تبعیدی بیشتر به لحظهها میاندیشد چرا که او سرزمینی را که عاشقانه دوست داشته و بهخاطر سعادت مردم آن مبارزه کرده است، داوطلبانه ترک نگفته است؛ بلکه از سرزمینش رانده، از خویشتن خویش جدا شده و از خاکی که در آن ریشه داشته است، به جای دیگر پرتاب شده است. تبعیدی را مانند ریگ بیابان، باد هر کجا خواست میبرد؛ به تیره مغاک تنهایی، به بیهمزبانی، به ناکجاآباد. حتا اگر تبعیدی برایش میهن دیگری یافته باشد اما به سخن راینر باوبک (Rainer Bauböck) سیاستشناس آلمانی، «آینده برای او مکانی نیست که همین حالا زندگی میکند، بلکه در آنجاست که از آن آمده است. آواره همیشه در پی آنست تا خانهای را که از آن آمده است آزاد سازد، به توسعهش کمک کند، به این امید که روزی برخواهد گشت.» و ما قرار گذاشتهایم که به افغانستان آزاد و دموکرات برگردیم و برخواهیم گشت. ما به مردم و میهن خود یک زندگی بدهکاریم.
مهمانان عزیز،
اگر چه بسیاری از ما میدانستیم که بلندکردن ندای صلحخواهی ما و آرزوی گفتوگو با طالبان از جانب آنها، مورد قبول واقع نخواهد شد، اما پیوسته بر امر صلحطلبی اصرار کردیم. کاری که بسیاری از سیاسیون کشور ما، جنبشهای مدنی و جنبشهای زنان بر آن تاکید داشتند. اما همه کوششها بیپاسخ ماندند.
مردم افغانستان و جامعه جهانی هر دو خواهان ثبات و صلح در افغانستان میباشند. در این راستا از منظر تیوریک و آرزومندی کاملا همسو می باشیم. اما این را هم بهخوبی میدانیم که روابط قدرت و نظم جهانی اواخر قرن بیستم دگرگون شده است و همراه با آن اولویت، سیاست و ژئوپولیتیک جهانی نیز تغییر کرده است. اما برای مردم افغانستان اولویت، بدون شبهه که نجات افغانستان از سلطه حاکمیت بدوی طالبان است.
جنبشهای ضدطالبانی در کشور ما از نبود یک بدیل سیاسی و فراگیر متشکل با اهداف روشن مانند دموکراسی، دولت، قانون و عدالت اجتماعی سخت آسیب میبینند.
از سوی دیگر کشورهای جهان و منطقه نیز در برابر افغانستان دارای سیاست همگون و یکدست نیستند. رقابتهای ژئوپولیتیک و مسائل ایدئولوژیک دو صف رقیب را در پیوند با افغانستان در برابر هم قرار داده است.
واقعیت رقابت جامعه جهانی با کشورهای منطقه و همسایههای ما بیش از پیش امکان رسیدن به صلح در افغانستان را دشوار کرده است. از اینرو ما باید در عرصه سیاست خارجی مبارزه سیاسی و مدنی خود را به منظور سوق دادن سیاست جهانی برای همکاری و همسویی در پیوند با مسائل افغانستان نیز متمرکز و همسو سازیم.
طالبان امروزی نیروی است با پیوندهای چند گانه با کشورهای خارجی؛ به دشواری بتوان گفت که یکی از قدرتها و یا یکی از کشورها بر اینان سلطه فراگیر و انحصاری دارد. حتا پاکستان که خود حامی اصلی طالبان بود، دیگر دارای چنین موقعیتی نیست.
ادامه بحران و فعالیت گروههای تروریستی بینالمللی در افغانستان موجب تشدید بیثباتی و تنش در منطقه شده است و این بحران به گونه اجتنابناپذیری تشدید خواهد یافت. تجربه نشان داده است که نمیشود از تروریسم به مثابه ابزار نفوذ و سلطه استفاده کرد و خود از شر آن مصون ماند. این امر در مورد همه سیاستهای مداراجویانه صادق است.
در عرصه سیاست داخلی ما بیشتر از همه به سازماندهی سیاسی مشترک میان نیروهای خواهان دموکراسی و عدالت در کشور خود نیاز داریم. تعدد گروهها و دستههای سیاسی و خود مرکزبینی ما را به جایی نمیبرد. تجربه دردناک شکستخورده مردم ما پس از خروج اتحاد شوروی و همچنین تسلیمی قدرت به طالبان در پانزدهم آگست، ۲۰۲۱ به خوبی نشان میدهند که بدون سازماندهی مشترک، منسجم و با دسپلین دموکراتیک نمیشود به اهداف رهاییبخش دست یافت.
آنچه که امروز در کشور ما در برابر استبداد طالبان به مثابه مقاومت دلیرانه زنان، چه جنبشهای مدنی و چه مقاومت در داخل همه اجزای باهم پیوسته یک نهضت رهایی بخش است. نهضتهای رهاییبخش، به برنامه روشن سیاسی، سازماندهی (تشکیلات)، و شیوههای مبارزاتی متناسب نیاز دارند.
کلید پیروزی و ارتقا به بدیل جدی و اجتنابناپذیر اقتدار کنونی به گونهی انکار ناپذیری در گرو چنین اتحاد و همسویی میباشد. چنین همسویی نیاز به توانایی نیروهای دارد که بتوانند در پیشاپیش مردم بایستند و با غرور و سربلندی از میراث و تجربه خوب مبارزاتی مردم خود دفاع کنند و همراه و پیشاپیش مردم مبارزه کنند و مردم هم به آنها اعتماد داشته باشند. آشکار است که تنها نیروی سیاسی ملموس که به واقعیت انکارناپذیر ارتقا یافته باشد، میتواند مورد توجه مردم ما و مردم جهان قرار بگیرد.
پیشنهاد میکنم که ما در جهت ایجاد یک «مجلسملی مردم افغانستان»، متشکل از زنان و مردان و تمام نیروهای سیاسی و اجتماعی که به استقلال، آزادی و تمامیتارضی افغانستان باور دارند مشخصا و هدفمند کار کنیم. چنین انسجامی میتواند برای افغانستانی عاری از تروریسم، افراطیت، نژادپرستی، زنستیزی، دانشستیزی و دشمنی با ترقی مبارزه کند و تحقق این اهداف را در افغانستان به واقعیت تبدیل کند.
رویکرد معطوف به گسست و دشمنتراشی ما را به هدف نمیرساند. و قتی ما توانستیم یک ائتلاف بزرگ افغانستانشمول را در چارچوب یک تشکل سیاسی میهنشمول به واقعیت تبدیل کنیم، میتوانیم یک دولت مؤقت مورد تایید مردم و جهان را به وجود آوریم.
تنها با ایجاد چنین واقعیت ملموس است که میتوانیم به این سخن که طالبان در افغانستان بیبدیلاند، پایان دهیم. این بار اول نیست که برخی از حلقههای سیاسی، جنایتکاران و تاریخزدگان را بیبدیل میپندارند. از خمرهای سرخ تا دیکتاتورهای غرب آسیا و جنایتکاران در بالکان و بسیاری دیگر نیز گاهی چنین توصیف میشدند.
نظامهای کندهشده از مردم و فاقد پایهی اجتماعی هر قدر زورمند باشند اغلب یک شبه فرو میریزند.
از این رو باید صلحطلبی را با مبارزه و حرمت به مقاومت توامان انجام داد. هیچ انسان عاقلی خواهان جنگ نیست و مبارزه صلحآمیز برای رسیدن به اهداف متعالی از نیکذاتی اهداف انساندوستانه است. اما گاهی جنگها بر مردمان محکوم تحمیل میشوند و هیچ راهی بجز روبهرویی و اقدام بالمثل نمیماند.
ما و دوستان ما خواهان مبارزه مدنی، سیاسی و صلحآمیز هستیم و مبارزه خود را نیز در این راستا متمرکز میکنیم.
حرمت به جانبازی دلیران و سلحشوران نیز بخشی از میراث مبارزاتی مردم ما است و ما ردمیراث نخواهیم کرد.
ما به هدف میرسیم، چرا که به سمت درست تاریخ قرار داریم.
تا پگاه آزادی!