قمار شوم؛ باخت افغانستان، بُرد پاکستان

Spread the love

اسحق‌علی احساس

تاریخ به ما می‌گوید که هر گفتار و عملکرد حاکمان کابل در پیوند به‌سرزمین‌های آن‌سوی دیورند، پیامی جز مداخله‌ی «صریح و آشکار» در امور پاکستان برای دولت‌های مستقر در اسلام‌آباد نداشته است. پس از شکل‌گیری پاکستان، دولت‌های مستقر در اسلام‌آباد، هر سخن حاکمان کابل در رابطه به‌مناطق آزاد قبایلی را مداخله در امور پاکستان خوانده و به‌عمل بالمثل در برابر افغانستان دست زده‌اند. به‌همین دلیل، در این مدت سیاست مداخله‌ در امور افغانستان، یکی از گرایش‌های جدی و نیرومند در درون دولت پاکستان بوده است. رخدادهای تاریخی نشان می‌دهد که به‌تناسب تندی و کندی ادعای ارضی به‌مناطق آن‌سوی خط دیورند از سوی حاکمان کابل، پاکستانی‌ها گاه در خفا و گاه به‌صورت علنی سیاست مداخله در امور افغانستان را به‌پیش برده‌اند.

در چهار دهه‌ی اخیر، همواره ردپای پاکستان در جنگ افغانستان دیده می‌شود. در زمان حاکمیت حزب دموکراتیک خلق، مداخله‌ی پاکستان در امور افغانستان، به‌شکل آشکار جریان داشت. اکثریت مطلق تنظیم‌های جهادی‌ که در برابر حکومت دموکراتیک افغانستان می‌جنگیدند، از جانب پاکستان و متحدان جهانی‌اش حمایت می‌شدند. هرچند قبل از به‌قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق، در دوره‌ی جمهوریت محمد داوود خان نیز رابطه‌ی کابل و اسلام‌آباد خصمانه بود، اما در آن زمان مداخلات دو جانب در امور یک‌دیگر به شیوه‌ی سیاسی دنبال می‌شد، نه‌نظامی و استخباراتی. با سقوط جمهوریت، شیوه‌ی دخالت پاکستان در امور افغانستان نظامی و استخباراتی شد و این کشور به‌شکل مسلحانه در تداوم بحران و جنگ در افغانستان نقش بازی کرد. در جریان مذاکرات صلح ژنو میان حکومت دموکراتیک افغانستان و تنظیم‌های جهادی، پاکستان به‎شکل غیررسمی طرف اصلی مذاکرات بود. پس از امضای توافق‌‎نامه و خروج قوای شوروی از افغانستان، پاکستان هم‌چنان طرف اصلی جنگ در این کشور باقی ماند و روی‌هم‌رفته تا سقوط دولت دموکراتیک، دست از مداخله‌‎ی نظامی در امور افغانستان بر نداشت.

با به‌‎قدرت رسیدن مجاهدین در کابل، سیاست «کشتن با هزار زخم» و «کابل باید در آتش بسوزد» از سوی پاکستان در رابطه به‌افغانستان ادامه پیدا کرد. جنگ داخلی به‌‎دلیل عدم توافق گروه‎های جهادی بر سر تقسیم قدرت سیاسی آغاز شد، کابل و دیگر شهرهای کشور در کشمکشی گیر افتاد که در نتیجه‌ی آن تمامی تأسیسات عام‌المنفعه‌ نابود شد. عصبیت‌ قومی، سمتی، زبانی و مذهبی، حس ملی‌گرایی مردم را نابود کرد. زمینه‌ی شکل‌‎گیری یک دولت مشروع و مقتدر از میان رفت و افغانستان به‌مرکز بنیادگرایی دینی و جهادیسم اسلامی مبدل شد. گروه‎‎های تندرو در مناطق جنوبی و شرقی کشور نفوذ کردند و به سربازگیری مشغول شدند. امارت اسلامی طالبان از درون چنین فضا سر برون آورد و با قرائت تندروانه از اسلام وارد منازعه‌ی افغانستان شد. براساس شواهد و اطلاعات منابع تاریخی و استخباراتی، پاکستان طراح و حامی گروه طالبان است و از زمان امارت اسلامی تا کنون امکانات اقتصادی و تسلیحاتی در اخیتار این گروه قرار داده است.

سال گذشته، دستگیری منظور پشتین، رهبر جنبش تحفظ پشتون‌های پاکستان از سوی پولیس آن کشور و موضع‌گیری‌های کابل و اسلام‌آباد، برهنه‌ترین شکل سیاست مداخله‌جویانه‌ی کابل و اسلام‌آباد در سال‌های اخیر در امور یک‌دیگر بود. در آن زمان، پس از آن‌که آقای پشتین از سوی نیروهای نظامی پاکستان دستگیر شد، محمد اشرف غنی، رییس‌جمهور کشور با نشر پیامی در صفحه‌‎ی توییترش، از این اقدام پولیس پاکستان ابراز نگرانی کرد و خواستار رهایی او شد. آقای غنی بدون نام‌بردن از پاکستان، تأکید کرد که استفاده از خشونت دولتی علیه جنبش‌های نظیر «تحفظ پشتون‌های پاکستان» سبب بی‌ثباتی منظقه می‌شود و او این نوع حرکت‌ها را محکوم می‌کند. در کنار محمد اشرف غنی، تعدادی از سیاسیون دیگر نیز اقدام پولیس پاکستان را محکوم کردند. شماری از مردم در برابر سفارت پاکستان در کابل، تجمع اعتراضی برگزار کردند و خواستار رهایی رهبر تحریک تحفظ پشتون‌های پاکستان شدند. این در حالی بود که پاکستان سخنان آقای غنی را مداخله‌ی واضح در امور داخلی این کشور تلقی کرد. وزارت خارجه‌ی پاکستان با نشر اعلامیه‌ای، توییت آقای غنی را مداخله‎جویانه خواند و اعلام کرد که چنین اظهاراتی، در بهبود روابط دو کشور کمک نمی‌کند.

این در حالی است که در طول تاریخ، موضع‌گیری‌های حاکمان کابل از جمله محمداشرف غنی، رییس‌جمهور کنونی کشور در پیوند به رخدادهای آن‌سوی دیورند از سوی پاکستان مداخله‌جویانه توصیف شده است. قرار معلوم، برداشت جانب پاکستان این بوده که کابل با حمایت از جنبش‌های فعال در مناطق قبایلی و پشتون‌نشین پاکستان، داعیه‌ی پشتونستان و ادعای ارضی به‌مناطق قبایل آزاد را پیش می‌برد؛ مسئله‌ای که از زمان شکل‌گیری پاکستان در همسایگی افغانستان تا کنون، عامل اصلی و اساسی تنش میان دو کشور بوده است.

در کتاب «افغانستان در قرن بیستم» اثری از ظاهر طنین می‌خوانیم: زمانی‌که محمد داوود خان به‌قدرت رسید، داعیه‌ی پشتونستان به‌شکل علنی از سوی حکومت کابل حمایت می‌شد. در این کتاب از داوود خان به‌عنوان قهرمان داعیه‌ی پشتونستان یاد شده و روایت‌شده است که حمایت رییس‌جمهور محمد داوود از این داعیه باعث شد، پاکستان به‌همکاری سازمان‌های استخباراتی منطقه، سیاست واردکردن فشار بر افغانستان را دنبال کند. این فشارها باعث می‌شود، محمد داوود از عشق‌اش که همان داعیه‌ی پشتونستان بود، دست بردارد و سیاست دوستی با پاکستان را پیشه کند. در پایان کار اما سیاست حسن نیت داوود خان با پاکستان، در ایجاد روابط حسنه میان دو کشور کمک چندانی نمی‌کند و پاکستان با پناه‌دادن به چهره‌های بنیادگرای افغانستانی، سیاست مداخله‌ی نظامی در امور افغانستان را هسته‌گذاری می‌کند. پس از سقوط داوود خان و به‌قدرت رسیدن حزب دموکراتیک خلق، دخالت نظامی آغاز می‌شود و در پایان کار، تنظیم‌های جهادی با حمایت پاکستان حکومت دموکراتیک افغانستان را سقوط می‌دهند.

در دوره‌ی جدید، زمانی‌که محمد اشرف غنی قدرت را در کابل به‎دست گرفت، صلح با طالبان را اجندای سیاسی حکومت‌اش اعلام نمود و با جانب پاکستان سیاست دوستانه طرح کرد. پس از  مرگ ملا محمد عمر، رهبر پیشین طالبان تلاش‌های آشتی‌جویانه‌ی کابل در شرایطی که نتیجه‌ی مشخصی نداشت، متوقف شد. پس از آن‌که ملا اختر منصور به‌عنوان رهبر گروه طالبان انتخاب شد، روابط کابل و اسلام‌آباد سرد شد و آقای غنی با چرخش صدوهشتاد درجه‌ای، حرف از انزوای پاکستان زد و این‌گونه رابطه‌ی دو کشور خصمانه شد. جنبش تحفظ پشتون‌های پاکستان در روزگاری شکل گرفت، که محمد اشرف غنی اداره‌ی حکومت کابل را در ‌دست داشت. بنابراین هر باری که دولت پاکستان در برابر خواست‌های این جنبش ایستادگی کرد، آقای غنی به حمایت از آن پرداخت؛ حمایت‌هایی‌که از سوی پاکستان مداخله‌جویانه تعبیر شد و روی‌هم‌رفته بر روابط دو کشور تأثیرات منفی بسیاری گذاشت.

اکنون پروسه‌ی صلح افغانستان در جریان است. حکومت کابل برای رسیدن به یک‌توافق صلح جامع و قابل قبول برای مردم این سرزمین، به حمایت پاکستان ضرورت دارد. تجربه ثابت کرده است که پاکستان نفوذ قابل ملاحظه بر گروه طالبان دارد و اگر از پروسه‌ی صلح افغانستان حمایت صادقانه نکند، صلح سراسری و دایمی در این سرزمین استقرار نمی‌یابد. از سویی هم تجربه نشان می‌دهد که رفتارهای حساسیت‌برانگیز کابل در برابر اسلام‌آباد، نتیجه‌ی جز بدبختی و بحران برای افغانستان نداشته است. با این اوصاف، رفتار و رویکرد منطقی این است که حکومت کابل با توجه به تجربه‌های گذشته، نه‌تنها به رفتارهای حساسیت‌برانگیز با جانب پاکستان خاتمه دهد، بلکه جلو هر رفتاری که به‌سوتفاهم بیشتر منجر می‌شود را بگیرد و بهانه‌ای برای مداخله‌ی پاکستان در امور افغانستان به دست دولت‌های مستقر در اسلام‌آباد ندهد.

خبرگزاری صدای مردم افغانستان

Learn More →

دیدگاهتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *