عبدالرحمان آن تعهدی را که در ساحه روابط خارجی به استثنای برتانیه با هیچ قدرت روابط خارجی نمی داشته باشد، به زودی چنین تفسیر کرد: افغانستان میتواند روابط همسایگی را با دیگران، مشروط به اینکه حکومت هند را از آن مطلع ساخته و توصیه آنرا دریابد، برقرار نماند. عبدالرحمان اصرار میروزید که بعد از گرفتن توصیه حکومت هند وی حق دارد فیصله مستقل خودش را صادر کند.
امیر اعانه و مدد خرچ برتانیه را نقض استقلال و قدرت خویش نمیپنداشت. امیر امداد و اعانه برتانیه را نتیجه و محصول اتحادی میپنداشت که دو شریک برای منافع مشترک شان همکاری میکنند یعنی نگهداری و حراست سرزمینهایشان از تجاوز روسیه. اندرین زمینه همکاری، افغانستان نیروی بشری و برتانیه اسلحه و آلات و ابزار تهیه میکرد.
وقتیکه برتانیه بنام خدمت، نشان “گرندکراس آف دی آر دی آف بات” را به امیر داد، امیر بر کلمه خدمت که ضمیمه سند بود، اعتراض کرد و از برتانیه خواست که آن نشان را به پاس دوستی بدو بدهد. امیر در مصارف اعانه ویا استعمال تحفههای برتانیه که به شکل پول ویا اسلحه به افغانستان داده میشد آزادی و حریت خودش را نگهداشت.
در آن فرصتی که فن جنگ و محاربه برموانعی از قبیل زمین ناهموار و سرزمین کوهستانی غلبه نزده بود ممکن بود امیر مردمش را طوری مسلح سازد که در برابر تجاوزات جهان خارج بعضی موانع ایجاد کند.
امیر بخش زیاد اعانه برتانیه و عایدات ولایات را اسلحه خریداری میکرد و در راه استحکام و تقویت دفاع مملکت صرف مینمود. آرزوی داشتن اسلحه بین افغان ها ضربالمثل شده و هیچ کس آن سخن محمود طرزی را که میگفت: “افغانها به طور عموم و افغانهای سرحد بخصوص چنان عشق مفرطی با اسلحه دارند که برای خریداری آن زمین و گاوآهن خودشان را میفروشند.” نمیتوان انکار کرد. اندرین زمینه امیر از هموطنان خویش دست کم نداشت. امیر در سال ۱۸۸۰ از حکومت هند اسلحه گرفت و آنرا علیه ایوب خان در قندهار استعمال کرد و در نتیجه قدرتش را در تمام نقاط مملکت استحکام بخشید. از اوایل امر، امیر اصرار میورزید که برتانیه تعهد نموده با افغانستان اسلحه و تجهیزات جنگی بدهد تا از آن برای دفاع مشترک علیه تجاوز روسیه استفاده شود. لیکن در هندوستان کشف شد که بعضی تجهیزات جنگی کهنه که توسط امداد برتانیه تجدید شده بود، در سرحد هندوستان ظاهر گردیده بود. صاحب منصبان انگلیس در هند و انگلیستان اظهار خوف و هراس مینمودند که روزی افغانستان -که یک بخش سرزمینهای ورای سرحد را از مردمان هم نژاد خویش میداند- با استفاده از همان اسلحه برتانیه را محبور خواهد ساخت بخشی از اراضی خود را به افغانها واگذارد. به تمایلات تاخت و تاز قبایل سرحد، که هم اکنون با وجودیکه اسلحه منسوخ و کهنه در دست دارند، و دشوار است که کنترول شوند، مهمیز شدید خواهد زد و با کارمندان انگلیسی در سرحد پیش آمدهای زمختتری به عمل خواهد آمد.
حکومت هند در مورد ورود اسلحه به افغانستان علاقمند بوده و آرزو نداشت کنترول آن از دستش خارج گردد و امیر، از طرف دیگر اصرار میورزید برای حفاظت خود و متحدان در هند، اسلحه بدست آرد.
کارمندان هند برتانوی اطمینان داشتند از حرص و آز کثیرالذکر فرمانروایان افغان استفاده کرده و با زور –زر تمام مسایل مربوط به افغانستان را حل نمایند اما این حرص و آز، در حقیقت مظهر یک ضرورت و احتیاج حیاتی بود برای افغانستان که بایست مسلح میگردید تا پاسخ “یکروزبد” را بخوبی بدهد. برعکس سایر سلاطین مقتدر شرقی، امرای افغانستان زندگی ساده داشتند و عایدات مملکت را اسلحه میخریدند زیرا این اسلحه را برای بقای خودشان یک امر غیرقابل احتراز میپنداشتند.
منبع: تاریخ روابط سیاسی افغانستان از زمان امیرعبدالرحمان تا استقلال، نوشتهی لودویک، دبلیو. آدمک، ترجمهی علی محمد زهما، ۱۳۴۹، موسسه نشراتی افغان کتاب: کابل، صص ۲۴-۲۶