مهدی شیرزاد
کرونا پدیدهی طبیعی است و از آن روزیکه شیوع پیدا کرده، چالشهای زیادی را برای تمام انسانها خلق نموده است. این ایپدمی قدرتمند تمدن و ساختارهای مدرن بشری را به بُنبست کشانیده و بیمحابا و محار ناپذیر در سطح کرهی خاکی جولان مرگ به راه انداخته است. هراس این ویرس نامرئی غولهای تولیدی و بزنسهای چند ملیتی را حقیرانه به تجریدگاه میکشاند. نظمِ کار و بار جهانی را بیسابقه مختل نموده و هرروز بیشتر از قبل در گوشههای این زمین که تا هنوز فکر میشد، تنها آدمی مسلط بر آن اند، تسلط خوفناک برقرار کرده است.
شیوهی زندگی متراکم که حاصل تمدن مدرن بشری است و بر استوانههای داد و گرفت سود محورانهی اقتصادی استوار میباشد بهواسطه این ویروس در حال رنگباختن است. آنجایکه تراکم نفوس و میزان روابطهای بالای اجتماعی موجود است از همه بیشتر مورد هجوم این مخلوق ریز طبیعی است. کلانشهرهای کشورها و وسایل حمل و نقل عمومی که در آن تجمع زیاد انسانها صورت میگیرد میدان تاخت و کشندهی این ویروس تاجدار است. گسترش و پخش ویروس کرونا در مناطق مزدهم شهرها و جریانهای ترانسپورتی، برقآسا بوده و از کنترل امکانات و وسایل تمدن مترقی امروز بشر فراتر است. شیوههای معاشرتی سنتشدهی چندین هزار سالهی بشر با شیوع این ویروس زیر سوال رفته است. دوری گزینی و عدم تماس نزدیک، مانند دستدادنها و در آغوش گرفتنهای مبتنی بر عاطفهی انسانی، یکی از راههای مبارزه با این ویروس شناخته شده است.
این موجود ذرهبینی فضا را طوری بهوجود آورده است که مراسمهای مهم دینی و مذهبی در مکانهای که در درازای تاریخ ادیان، در آنجا با حضور پرشکوه مردم برگزار میگردید، اکنون این روند عملا مختل است. به احتمال قوی و با سیر سعودی که ویروس میپیماید، بزرگترین تجمع مسلمانان که حج باشد، امسال برگزار نشد. اینها بخشی از اثرات ویروس کرونا است که بر مدنیت توسعهیافتهی امروزی بشر تحمیل شده است و تا اکنون انسانها در برابر جست و خیزهای کشندهی آن بیچاره و بدون اسباب باقی است.
گرچه توسل به دعا و نیایشها از یک سو، تلاش دانش برای مهار جدی آن از سوی دیگر تا کنون کار را بهجای نکشانده است که محیط زندگی انسانها در امان باشد. اما باورم این است که در نهایت این پدیده با علم و دستآوردهای آن مهار شدنی است و کامیاب این میدان دانش خواهد بود؛ اما ایپدمی کرونا نقاب جادویی قبیح از سیمای ساختار غیرعادلانه و غیرانسانی و سخت شکنندهی نظام تولید، توزیع و مصرف جهانی را برکند.
این شعار که کرونا واگیری است که طبقات را نمیشناسد و بدون تبعیض به سراغ انسانها میرود تا حدی در قدم نخستاش درست و دقیق است. ولی مبتلایان به ویروس کرونا اگر از طبقهی مرفهی جامعه در این نظام کاپیتالیسم و به ظاهر لیبرال باشند، قدرت مبارزه با این ویروس را بیشتر از تودههای فقیر جامعه دارند؛ زیرا نظام کاپیتالیسم این فرصت را برای آنان به وفور مهیا نموده است تا از دوران نطفهگذاری و مراحل بعدی زندگی با پوتنسیل قوی به بار بیایند. امکانات وسیع زندگی، خوراکیهای قوی و غنی از تمامی موادهای مورد نیاز حجرات و سلولهای بدن، جسم افراد طبقهی که کم بودی را در زندگی نمیشناسند، دارای معافیت و سیستم ایمنی قوی بار آورده است.
از سوی دیگر فراغت مغز و ذهن اینان از مشکلات و دغدغههای زندگی، مساعدت میکند تا جسم قوی توأم با روحیهی بالا را داشته باشند. با این حال کرونا و هر مشکل دیگر که باشد، میزان آسیبرسانی شان به این قماش آدمها کمتر است. اگر هم، کرونا وارد دوران خون رنگین آنان شوند، میتوانند با پول دستداشتهی شان از بهترین امکانات طبی مستفید شوند؛ اما این بخت را، انسان فقیر شده خیلی کم دارد. رُخ دیگر جامعهی انسانی در نظام کاپیتالیستی که اکثریت را شکل میدهد کیها هستند؟ تودههای فقیر جامعه که محصول این نظام اند، نه اینکه سرنوشت آنان در ازل اینگونه نوشته شده باشند.
اینها بیشتر در معرض نابودی سیلابها، بهمنها، سرخکان، تب ملاریا، وبا، کرونا و گرسنگی ناشی از نظام نابرابر سرمایهداری با روحیه ترفندآمیز آزادی است. با ورود و شیوع پدیدههای مانند کرونا در جوامع انسانی، بیشتر از پیش شماتت کاپیتالیسم را بر کالبدهای استخوانی تودههای فقیر زمینهسازی میکند. فقیران و دسترخوان تهی، حتی از توتههای نان خشک، محرومبودن از امکانات حداقل زندگی، نداشتن سرپناه و حتی نداشتن زمینی به اندازهی جای دو کف پای که بدون منت بتوانند بر سر آن لختی مظلومانه بیستند و لحظهی بر سرنوشت مختوم به تیره و تار خویش تفکر نمایند. نه!، اصلا نه فرصتی برای فکر و نه انرژی برای آن دارند، زیرا در چندماه اخیر جز توتههای نان خشک، آن هم نه به اندازهی که معده کفایت آن را اعلان نماید، بلکه چند لقمهی همراه با یک گیلاس چای سیاه هندی که از دوکان سر کوچه به قرض آورده اند؛ چیزی دیگری وارد سیستم هاضمهی آنان نشدهاند.
از طرفی، از ۵۱۰ ملیون کیلومتر مربع زمین طبیعی و زمین خدا، اینها، جای پای را ندارند که در آن جا ایستاد شوند و بعد زندگی و یا مبارزه با کرونا و بلاهای دیگر را در اذهان مشوش و به زنجیر کشیدهشده شان تجسم بکنند. داشتن سرپناه آرام حق طبیعی یک انسان است، از جمله نیازهای اولیه محسوب میگردد. نظام کاپیتالیسم و ملکیت خصوصی این معامله را دگرگون نموده است. چند نفر از هکتارها زمین و ناز و نعمت آن افسانه میسرایند و برگلیم مالکیت بر آن، بزم شاهانه برپا میکنند؛ اما کسانی زیادی وجود دارند که به خاطر نداشتن یک سانتیمتر مربع زمین در این دنیای وسیع، خود شان را بار دوش طبیعت و انگشت ششم میخوانند. قرنتین و در خانهماندن مردم راه برای جلوگیری از مصابیب بیشتر به این ویروس مهلک است، اما فقر ناشی از استبدادهای سیستماتیک، مردمانی را که در خانه نان و قوت زندهماندن ندارند؛ با اجبار به سرکها و بازارها میکشانند. این مسأله همانند آن داستانی است که مردی میان دو سرنوشت نابودی گیر مانده بود؛ در خشکه پلنگ درنده و در آب کورکودیل درندهتر، راه سوم وجود ندارد؛ در هردو صورت خطر است.
کمکهای ریاگونه همراه با عکسهای تبلیغاتی، شماتت است بر فقر و استیصال انسانهای فراوان. اگر نظام اقتصادی عادلانه و مساوات باشد، دیگر نیاز به چنین پوزخندهای نیست که کاپیتال، بهواسطهی یک بوری آرد و چهارونیم کیلو گندم/نیمکیلو لوبیای آزمایشی و نیشخندهای زهرآگین به انسانها روا میدارند. این طبیعت مگر ساختهی دست طبقهی خاص است که اکثریت قاطع انسانها را محروم از تمامی داشتههایش میکنند؟ منطق چنین نظامها این را قابل میداند، اگر آکسجن را از هوا بتوانند، جز ملکیت خصوصی خویش قرار داده و به مردم روا ندارند، بدون تردید اینکار را خواهند کرد.
با این وصف از جهان و سیستمزیست انسانها، کرونا وارد زندگی شده است، پس! کرونا کیها را بیشتر متضرر خواهد کرد؟ آیا دنیای بعد از کرونا، بیداری طبقاتی را در پی خواهد داشت؟ بعید است. آیا زمین مال کیست؟ امکانات اولیه زندگی چرا در اختیار تمام انسانها قرار نمیگیرند؟ قبضهکنندگان زمین و ثروتهای هنگفت، جواز خود را از چه کسی دریافت نمودهاند؟ حفظ مالکیت خصوصی و تجمع سرمایه بهدستان چند اقلیت، آیا به قیمت نابودی و کشتار انسانهای دیگر؟ و دهها سوال ساختار شکن و نظامساز.