یکم: گزارش وزارت خارجهی امریکا در مورد آزادی مذهبی در افغانستان، ناخواسته یکاولویت فوری را برجسته کرده است؛ اینکه باید حکومت افغانستان برنامهی سرشماری نفوس کشور را در دستور کارش قرار دهد. آمارهای ارائهشده در گزارش وزارت خارجهی امریکا از فقدان آمار واقعی و دقیق جمعیت کشور میآید. این آمار همانند آمارهای نشرشده از سوی نهادهای ملی افغانستان، غیرواقعبینانه و مبتنی بر تخمینهای حکومتی است. واقعیت این است که در افغانستان هیچگونه سرشماری دقیق از میزان جمعیت اقوام و فرقههای مذهبی ساکن در این سرزمین صورت نگرفته است. متأسفانه از گذشته تا کنون با وصف آنکه بحث درصدی نفوس به چالشها و نفرتورزیهای بسیاری در سطح ملی دامن زده، اما حکومتهای افغانستان برای اینکه اقتدار هژمونیکشان نشکند، در کنار بازآفرینی تاریخ و ارائهی روایت دولتی-حکومتی از آن، جمعیت واقعی اقوام و ملیتهای ساکن در این سرزمین را مبهم و نامعلوم گذاشتهاند. امروز یک بخشی از بیثباتی سیاسی به همین مسئله بر میگردد. عدهای بهصورت اعلامناشده مدعی اکثریت مطلق اند و عدهای دیگر افغانستان را سرزمین اقلیتها میدانند. در ذیل چنین رویکردی است، که مشارکت عادلانهی اقوام در ساختار قدرت سیاسی تسجیل نمیشود. اکنون که بحث درصدی نفوس اقوام و فرقههای ساکن در این سرزمین یکبار دیگر مطرح شده، با توجه به اینکه درصدی نفوس در افغانستان از اهمیت زیادی بر خوردار است و تصمیمگیریها و پلانگذاریها در سطح کلان سیاسی براساس تعداد نفوس صورت میگیرد، سرشماری دقیق جمعیت کشور یک اولویت فوری است.
دوم: در کنفرانس بُن، نفوس شیعهها و هزارهها ۱۹ درصد تخمین زده شده است. این رقم در سطح جهانی بهرسمیت شناخته شده و بعید است که تهیهکنندگان گزارش در وزارت خارجهی امریکا از آن بیخبر باشند. در شرایطی که افغانستان روزهای سرنوشتسازی را پشت سر میگذارد و قرار است در آیندهی نزدیک گفتوگوهای بینالافغانستانی آغاز شود، موضع امریکا در قبال چگونگی حضور اقوام در حکومت پسا صلح چیست؟ آیا امریکا به مسئلهی حضور شیعهها و هزارهها از رهگذر همین آمار خیالی میبیند؟ در شرایطی که آمار واقعی از نفوس ملیتها و مذاهب ساکن در افغانستان در دست نیست، مبنای عمل و اقدام امریکا بهعنوان یکی از حامیان و گردانندگان اثرگذار بر مناسبات قدرت در افغانستان، مواد کنفرانس بُن است یا منابع مجهولالهویه در حکومت افغانستان؟
سوم: مسئلهی درصدی نفوس اقوام در افغانستان همواره جنجالآفرین بوده است. حداقل در چهار دههی اخیر بخش عمدهای از تنشهای سیاسی و جنگهای داخلی از همین مسئله ناشی شده است. به همین دلیل در کنفرانس بُن بر مشارکت عادلانهی اقوام در ساختار قدرت سیاسی بیشتر از هر مسئلهی دیگری تأکید شد. اکنون چهچیزی تغییر کرده است، که امریکا با چشمپوشی از این واقعیت و اتکا بر آمار و ارقام تخمینی غیرواقعی، جمعیت هزارهها و شیعهها را بین ۱۰ تا ۱۵ درصد اعلام میکند؟
چهارم: تجربه نشان داده است، که اتکا بر ارقام غیرقابل اعتماد و ارائهشده از سوی حکومت و نهادهای ملی در این سرزمین، عمدهترین مانع در برابر تطبیق عدالت در ساختار قدرت سیاسی در افغانستان بوده است. اگر بحث مشارکت عادلانهی اقوام در ساختار قدرت شعار نیست باید برای حضور اقوام و فرقههای ساکن این سرزمین در بدنهی حکومت زمینهسازی گردد، واحدهای اداری تعدیل شود و درصدی دقیق نفوس اقوام مبنای این کار باشد.
تاریخ نشر در نسخهی چاپی: ۲۷ جوزای ۱۳۹۹ خورشیدی