“در آخرین روزهای سال ۱۳۷۰ خورشیدی (۱۹۹۲)، کابل پر از اظطراب و دلهره بود. مجاهدین پس از چهاردهسال مقاومت در آستانهی پیروزی نهایی قرار داشتند. سقوط شهر مزار شریف به دست نیروهای ائتلاف میلیشیاها و فرماندهان پیشین دولت و گروههای مجاهدین از پایان دولت دکتر نجیبالله خبر میداد. پس از تصرف شهر مزار شریف، فرماندهان نیروهای مخالف دولت در شمال به تاریخ هشتم ماه اپریل (آوریل) ۱۹۹۲ شورای مشترک نظامی را برای ادارهی این مناطق به وجود آوردند. ژنرال عبدالرشید دوستم میگوید، همهی فرماندهان او را به ریاست این شورا انتخاب کردند:
تمام قوماندانهای شمال را جمع کردیم، جلسه کردیم، ما گفتیم قوماندانها! حالا مزار فتح شد، سمنگان فتح شد، فاریاب فتح شد، سرپل فتح شد، جوزجان فتح شد، مزار شریف هم فتح شد، همگی از هر تنظیم بودند، حالا چه میکنید؟ پلان بعدی چیست؟ در مزار باقی میمانیم یا ما به خیر برویم به کمک مردم کابل و دیگر با این بینظمی وضع شهر مزار خراب میشود. در هرکوچه یک حزب، یک قوت است. باید به خاطر سوق و ادارهی (سازماندهی) قوتها یککسی تعیین شود، که این را اداره بکند، هرکسی را که شما تعیین میکنید. در آنجا بیشتر از صدنفر قوماندان بود و آنجا هم از یکتعدادی برادران و قوماندانها لیست گرفته شد و در آنجا همگی مرا رییس شورای نظامی صفحات شمال و هم رییس شورای نظامی ولایت بلخ تعیین کردند.
همزمان با تصرف شهر مزار شریف، عبدالرشید دوستم، احمدشاه مسعود و عبدالعلی مزاری همراه با شماری از فرماندهان متحد خود در شهر جبلالسراج در شمال کابل گرد آمده، اساس اتحادی را گذاشتند که بعدن به ائتلاف شمال شهرت یافت. در این دیدار به گفتهی ژنرال عبدالرشید دوستم برنامهی حمله به کابل مورد توافق قرار گرفت و ریاست ائتلاف به احمدشاه مسعود سپرده شد:
آنجا که رفتیم، سالنگ جنوبی سقوط کرده بود. شب ما در آنجا رسیدیم. شب رفتیم جبلالسراج، همراه مسعود. سه تا چهار روز در آنجا نشسته، جلسه کردیم. تمام قوماندانهای شامال بودند و او هم قوماندانهای خود را از هر استقامت خواسته بود. آنجا در آن نشست فیصله کردیم، که به کابل چطور برویم، طرح و پلان ما چه باشد؟ آنجا در آن نشست همگی ما بودیم، همین شورا، شورای عالی جهادی افغانستان نامگذاری شد و البته ما پیشنهاد کردیم، همگی نظرشان همین شد، که احمدشاه مسعود به عنوان رییس شورای جهادی افغانستان تعیین شود، مزاری صاحب به عنوان معاون در بخش اداری تعیین شود و در بخش نظامی هم من باشم.
پس از دیدار احمدشاه مسعود، عبدالعلی مزاری، و ژنرال دوستم در جبلالسراج، آنها بسیج نیروهای خود را برای تصرف کابل آغاز کردند. حدود هفتصد تن از افراد ژنران دوستم اولین گروهی بود، که وارد کابل شد:
هفدههزار نفر را جمع کردیم. شب اول ما توانستیم هفتصد الی هشتصد نفر را در میدانهوایی کابل پیاده کنیم. پروگرام کار ما همینطور بود، که خود ما برویم در تپههای خواجهرواش، همین شب قطعات کابل را ببینیم. در اثنایی که من در طیاره بالا شده بودم، آمر صاحب مسعود بیسیمش آمد، که پرسنل بیاید خوب است، اما خودت ژنرال دوستم به خاطر ترتیب و تنظیم کارهای شمال باشی و آنجا به اصطلاح دیگر رقم برداشت نشود، البته رهبران در همان وقت یک شورا در اسلامآباد داشتند. مسعود آنطرف تماس داشت، نمیدانم چطور، عصر روز بود. بعد فیصله به همین شد، که یکدفه قطعات برود، من از رفتن صرفنظر کردم.
در همین حال نیروهای شورای نظار تحت رهبری احمدشاه مسعود به سوی پایتخت حرکت کرده و در پانزدهم اپریل (آوریل) با همکاری بخشی از نیروهای دولتی کنترل پایگاه هوایی بگرام را به دست گرفتند، اما داخل شهر نشدند. فرمانده احمدشاه مسعود میگوید، نیروهای او به این دلیل نخواستند وارد شهر کابل شوند تا سقوط کابل نه از طریق جنگ بلکه از طریق مفاهمه با شرکت همه فرماندهان و رهبران تنظیمها صورت گیرد.”
منبع: طنین، ظاهر، افغانستان در قرن بیستم، صص ۳۶۹-۳۷۲